پراکنده ها

Saturday, July 22, 2006

دوباره سلام

سه ماه است که ننوشته ام و در واقع از اینترنت محروم بوده ام علت غیبت خود را بعد مفصلا ً خواهم نوشت اما بیشتر تردید من در اینکه با نام مستعار ادامه دهم یا با نام اصلی باعث بلاتکلیفی و دلسردی بود الان هم به توصیه ی دوستان با همین نام و نشان ادامه می دهم .
سال 65 هنگام ثبت نام دانشگاه جلو اسمم در لیست یک علامت ستاره زده بودند کارهای اولیه ی ثبت نام که تمام شد ، مدارک را از من نگرفتند و مرا به اتاق معاون اموزشی دانشگاه که مسئول کمیته ی انظباتی هم بود راهنمایی کردند ، وارد اتاق که شدم چند نفر دیگر هم بودند ، وقتی نشستم ایشان که متوجه شده بود همگی به منظور مشترک وارد اتاقش شدیم شروع به صحبت کرد و گفت : امسال برای اینکه حقی از کسی ضایع نشود و کسانی که مستقیماً با نظام مشکلی نداشته و همچنین کسانی که قابل هدایت هستند بتوانند از نعمت ادامه ی تحصیل بهره مند شوند این عده به صورت مشروط ثبت نام می شوند و شما باید در ابتدا تعهد بسپارید که طی مدت تحصیل هیچگونه فعالییت سیاسی نداشته باشد .
ما هم در آنزمان خوشحال که همه چیر با یک تعهد تمام می شود تعهد را امضاء و با یادداشت معاون آموزشی مدارک ما را گرفتند و ثبت نام شدم.
در اولین تعطیلی بین ترم که به شهر خود برگشتم عمویم که امام جماعت محل هم بود و حکم پدری هم بر ما داشت دست کرد و یک رساله ی تازه منتشر شده از منتظری به ما داد از انجایی که من همیشه هر حکم شرعی را لا اقل از سه چهار مجتهد حفظ داشتم این را هم شروع به خواندن کردم .
سه چهار روز بعد از برگشتن از مرخصی یک شب در خوابگاه دانشگاه هفت ، هشت نفر دور هم جمع بودیم وبحث بر سر یک مسئله ی شرعی فکر می کنم در مورد نماز یا روزه بود و از انجایی که نظر منتظری در این مورد کاملاً متفاوت با دیگران بود در ذهنم بود و من این جواب را دادم وبر آن هم تاکید کردم و در نهایت رساله را اوردم و به آن استناد کردم .
فردا ساعت دوم درس از کلاس درس شیمی که خارج می شدم استاد که همان معاون آموزشی و مسئول کمیته انظباتی بود به من گفت بعد سلف بروم اتاقش .
با کلی فکر و خیال و فراموش از اتفاق شب گذشته دم اتاقش ایستادم تا بیاید و بفهمم با من چه کار دارد . نیم ساعت بعد آمد و بلافاصله بعد از خودش وارد اتاقش شدم و او هم با ناراحتی کل جریان دیشب خوابگاه را گفت و توضیح داد تنها شانسی که آورده ام این بوده که بچه های انجمن اسلامی خبر ندارند که من مشروط پذیرفته شده ام و گر نه باید مین جا با دانشگاه وداع می کردم .
این مقدمه را برای مقایسه ی وضعیت آنزمان با حالا گفتم توضیح بیشتر را به پست بعدی واگذار می کنم

2 Comments:

At 2:55 PM, Anonymous Anonymous said...

Best regards from NY! herbal treatment rationale for impotence does propecia work Oxycontin mail order without prescription mexican Musical ringtones for cell phones Celexa+pregnancy Gskca acyclovir

 
At 1:02 PM, Anonymous Anonymous said...

Improved after a illustrious patch of [url=http://www.ddtshanghaiescort.com]shanghai escorts[/url] habits the clod arm has now be proper a stripe of commodity instruments

 

Post a Comment

<< Home