پراکنده ها

Friday, March 03, 2006

ذكر افعال يكي ديگر از حكمرانان خلف


بر دانشمندان مفهوم باد كه چون داراي جمشيد جاه ، محمد كريم خان خسروي بود حكيم منش و فيلسوف روش و اراده ي سفر آذربايجان داشت و ميدانست كه اين سفر بطول خواهد انجاميد ، باخود انديشه ي بسيار نمود ، در باب لشگريان كه همه عزب و مست شهوت ميباشند و بهر سرزميني كه وارد گردد ، ايشان لا بد و نا چار و بي اختيار ، به زن و فرزند و اهل و عيال ِ مردم دست درازي خواهند نمود و چاره ي ايشانرا بهچوجه نميتوان نمود .
احدي از مقربان درگاه خود را فرستاد احدي از فقهاي صاحب راي صواب و اجتهاد با آب و تاب و او را با كمال عزت و احترام ، در مجلس مينو مثال احضار نمود و از وي سوال نمود كه ما اراده ي سفر آذربايجان داريم و ظن غالب آنست كه اين سفر ما بشش ، هفت سال بانجامد و لشگر و سپاه ما از عزوبت و غلبه ي شهوت ، ناچار و بي اختيار قصد اهل و عيال مردم خواهند نمود و ما از چاره ي ايشان عاجزيم ، اگر چنانچه از روي مصلحت ملكي ، فوجي از فيوج ( فيوج طوايف كولي را ميگويند ) را با اردوي خود همه جا داشته باشيم كه سپري باشند از براي زن و فرزند مردم ، شما در اين باب چه ميفرماييد .
آن فاضل فقيه با اجتهاد گفت نعوذ بالله ، نعوذ بالله ، از چنين معصيتي استغفرالله ، هرگز اين فعل زشت را از قوه بفعل ميآور كه در جهنم مخلد خواهي بود ، ان والاجاه بوي فرمود سمهنا واطعنا اما از شما خواهش ان داريم كه چهل روز و شب مهمان ما باشي و از سراي ما بيرون نروي و بجهت وي ميزباني مقرر فرمود و روز و شب اطعمه و اشربه ي سازگار خوشگوار بسيار از برايش مياوردند .
چنان شهوت بر ان عاليجناب غلبه و استيلا يافت كه آب و آتش را از هم فرق نمي نمود ، در شب پنجم ديوانه وار ، مانند مستان بي اختيار از جامه ي خواب بيرون آمده ، بجانب طويله روان شد و عمود لحمي خود را بر سپر شحمي ماده استري فرو كوفت ، ناگاه سگي كه در آن طويله بود ، عف عف كنان دويد و پاي آن جناب را بر گرفت و بركند .
آن جناب بيهوش بر زمين افتاد ، قاطر چي از خواب بيدار شده ، پنداشت كه آن جناب دزد است ، با پارو او را بسيار زد و هاي و هويي بلند شد و چراغي آوردند و نيك ملاحظه نمودند و آنجناب را شناختند و از كرده ي خود پشيمان شدند و از آنجناب بسيار عذز خواستند .
چون اين خبر علي الصباح به والاجاه كريم خان ِ هوشمند رسيد ، بسيار خنديد و آنجناب را با كمال عزت و احترام احضار نمود و بسيار تعظيم و تكريم و توقير بوي نمود و از وي پرسيد كه بر شما چه عارضه رو داده ، آنجناب از خجالت در زبانش لكنتي پيدا شده در جواب دادن فرو ماند .
والا جاه كريم خان به آنجناب فرمود اي پيشواي اهل اسلام از آنچه بر تو رو داده منفعل مباش كه قاطبه ي بني ادم در دست شهوت اسير ميباشند ، ما خود در حالت اضطرار با حيوانات بسيار نزديكي نموده ايم و الان با وجود آنكه حوري وشان بسيار در حريم ما ميباشند ، باز طالب خوبتر و بهتر ميباشيم و در اين كار بسيار حيص ميباشيم ، ما شنيده ايم كه در احاديث وارد شده كه حضرت داود با وجود نبوت و نفس قدسي نودونه زن داشت و عاشق زن برادر خود شد و بحيلت برادر خود را بهلاكت رسانيد و زنش را ضبط و تصرف نمود .
آنجناب از سخنان والاجه كريم خان ِ هوشمند خوشحل شده ، بخدمتش عرض نمود كه بر من علم اليقين حاصل شد ، كه تو پادشاه و ظل اللهي و نيز حكيم و فيلسوفي هستي و در اين زمان عقل كل ميباشي و در امور پادشاهي صاحب فكر بكر و راي صواب و اجتهاد ميباشي ، هر كاري ميكني درست و راست و بي عيب است ، از جانب خدا صاحب اختيار ميباشي و عقل ِ ما در امور سلطنت ناقص و قاصر است چنانكه حافظ گفته .
رسوم مملكت وملك خسروان دانند
گداي گوشه نشيني تو حافظا مخروش
غرض انكه والا جاه كريم خان جم اقتدار وكيل الدوله در حضر و سفر با مواكب خود ، بر سبيل ضرورت افواج فيوج و فواحش ِ بسيار بجهت لشگريان ميداشت و لوليان شهر آشوب ِ دلربا و ارباب طرب با اردوي خود در همه جا مي برد . (شاه سلطان حسين ، رستم التواريخ ، به اهتمام محمد مشيري ، 1352)

0 Comments:

Post a Comment

<< Home