پراکنده ها

Tuesday, April 11, 2006

سلام


سال جديد را تبريك گفته بودم و حالا اميدوارم تعطيلات بر همه خوش گذشته باشد نه از ان جنسي كه بر من گذشته.
تعطيلات فرصتي ست ادم همه دل مشغولي هايي كه بر او تحميل شده را بدور ريزد و مدتي را فارغ از انان بگذراند ولي بد زماني ست كه بعد از انهمه خوشگذراني دوباره باز مجبور است به اغوش همان گرفتاري ها برگردد در حالي كه انبوه اين مشكلات چند برار شده وتمديد اعصاب تعطيلات قدرت كافي براي مقابله با انها به ادم ندادهاست.
من هميشه در هر كانكت سعي ميكنم به نانا سري بزنم و واقعا لذت ميبرم از انهمه لذتي كه از زندگي ميبرد( وصف العيش نصف العيش ) او را نديده ام حتي سعي نكرده ام در نوشته هايش كاوش كنم كه دور نمايي از وضعيتش را بيابم ولي هر كلمه از نوشته هايش را كه مي خوانم دقيقا مي توانم تمام حلت و وضعيتش را در زمان نوشتن تصور كنم .
همه ي نگراني و دل مشغولي كه بعد از اين تعطيلات اين بار دارد مرا از پاي در مي اورد وهاله اي از ياس و نوميدي كاملي تمام وجودم را فرا گرفته بلاتكليفي است خيلي وقت است اموخته ام به هيچ چيز نبايد دل بست و اميد داشت چرا كه سيب از بالا تا پايين هزاران چرخ مي خورد ولي يك بار ديگر خودم را گول زده بودم كه ايدفعه فرق مي كند .
گويا چاره اي نيست هنوز بايد اينها را تحمل كنيم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home