پراکنده ها

Tuesday, April 11, 2006

باز هم از اخرين پادشاه صفوي يان


( احياء كننده گان تشيع )
هر ساله در فصل بهار بموسم علف دادن دواب در باغهاي دلگشا ي با صفا ي پادشاهي با پنج هزار نفر از اهل حريم خود از خاتون و بانو و بي بي و خدمتكار و كنيز و گيسو سفيد با صد خواجه ي سفيد و صد خواجه ي سياه يعني آغايان محرم حريم پادشاهي نزول اجلال ميفرمودند .
ميفرمود نر خرها و ماده خر هاي بسيار مياوردند و بر همديگر ميانداختند و از تماشاي مجامعت ان نر خرها همه محظوظ و متلذذ ميشدند و از فرط حظ و لذت بيخود و بيهوش ميشدند .
همه ي ان زنان سمنبر نسرين تن ، گلندان ، لاله رخسار ، در دل غمناك و اندوهگين ميشدند و آه سرد از دل پر درد بر ميكشيدند و اين شعر آبدار حكيم انوري را بر ميخواندند و غش ميكردند .
گر جماع اينست كاين خر ميكند
بر كُس ما مي ريند اين شوهران
بعضي از ايشان ، به همديگر ميگفتند با گريه و زاري و ناله و سوگواري كاش ما را شوهري بود كه بر كس ما ميريد ما بان كمال رضامندي داريم اگر ميسر باشد . ايخواهران مگر اين شعر ابدار سالك نامدار عارف هوشيار شيخ سعدي شيراز را نشنيده ايد :
زور بايد نه زر كه بانو را
گرزي خوبتر كه صد من زر
و با ديده هاي گريان وسينه هاي بريان نفرين بدولت شاه جهان پناه ميكردند ودر هر سالي سه روز قدغن ميشد حسب الامر والايش ، كه از همه خانه هاي شهر اصفاهان مرد بيرون نيايد و نازنينان طناز و زنان ماهروي پر ناز و دختران گل رخسار سرو بالاي سمنبر ، ولعبتان سيم اندام ، بلورين غبغب ، كرشمه سنج ،عشوه گر ، با كمال اراستگي در بازارها ، بر سر دكانها و بساط شوهران بيايند و بنشينن ، خصوصا در قيصريه و كاروانسرا ها و در حجره هاي تجار ، زنان و دختران ايشان ، با زينت و ارايش بسيار ، بنشينند و انسلطان جمشيد نشان ، با پانصد نفر زنان و دختران ماه طلعت ، پري سيماي خود و چهار هزار و پانصد كنيزك و خدمتكار ماهروي مشكين مو ، دلربا و صد نفر خواجه ي سفيد و صد نفر خواجه ي سياه محرمان حريم پادشاهي بتماشاي تفرج بازارها و كاروانسراها و قيصريه ، با تبختر و جاه و جلال تشريف مياوردند و بقدر دو كرور بلكه بيشتر ، معامله مينمودند .
با ان زنان و دختران ، بر دكانها و حجره ها و بساط ها ، با ناز و غمزه نشسته ، و همه را منتفع مينمودند و از حسن و جمال ماهرويان و مشكين مويان و گلرخان و سرو قدان و شوخ چشمان و سيب غبغبان و انار پستانان و نسرين بدنان و شكر لبان و شيرين سخنان و پر نازان و طنازان ، تمتعها ميبردند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home