پراکنده ها

Tuesday, April 11, 2006

واقعا متاسفم


سه شنبه شب است شايد 29/1/85 اينجا كه هستم روز و ماه و هفته را فراموش مي كنم ، روزانه سعي مي كنم حداقل اخبار يكي از شبكه هاي داخلي را ببينم ، ولي هر بار پشيمان و غرو لند كنان بلند مي شوم ، تصميم مي گيرم هرگز سراغش نروم ولي باز ....
امشب 20:30 را ديدم و تريبون آزاد در دانشگاه .
واقعا متاسف شدم دانشجوي ما كه بايد خوش فكر ترين ، مطلع ترين وباذوق ترين قشر جامعه باشد ، اصلا نمي تواند بفهمد ، چه هست ، چه مي خواهد ، در پي چه هست و چه بايد بگويد .
آخر دلمان به چه خوش باشد ، اين انقلاب را دانشگاه بوجود آورد و حالا دارد حفظ مي كند ، با آگاهي بوجود آورد و با غفلت حفظ مي كند .
مگر نه اينكه هر حركت جديدي اگر متاثر از محيط علمي و دانشگاهي باشد سرعت فراگيري ان بيشتر خواهد بود .
ولي اصلا انگار نه انگار اين دانشجو اساتيد هم همگي خيل عظيمي از امثال ازغدي ها و پذيرفته شدكان سهميه اي خودي
دانشجو فعلي درست مثل يك بچه مدرسه اي در حد راهنمايي (12-15 سال ) عشق ماشين ، تيپ زدن ، دختر بازي ، خيلي بزرگ شده باشد و احساس بزرگي كند سيگار و مواد مخدر .
چندي پيش با يكي از اساتيد دانشگاه صحبت مي كردم دقيقا همين نظر را داشت ، گله مي كرد از وضع تحصيلي دانشجو ها ،از كم بودن بنه ي علمي ، از عدم توجه به درس و مباحث ، ميگفت مثل بچه ها در يك كلاس 90 دقيقه اي صد بار بايد بگوئي ، گوش كن ، نخند ، شلوغ نكن ، بنشين ،........
در همين بخش خبري هم گفت : عده اي از زنان عليه بد حجابي جلو مجلس تظاهرات كردند .
فقط كم بود يك خبر هم از اعتياد و مواد مخدر بگويد ، انوقت آينه ي تمام نماي جامعه بود چرا كه از ثروت هاي مديران و اقشار خاص همچنين تجمل گرائي گفتني ها داشت .
مگر وجود اين معضلات كه دائم با عنوان مبارزه با ان به انحاء مختلف سعي در ترويج آن دارند ،غير از اين است كه قشر فعال و تاثير كذار مملكت را در جهت غير منفعل قرار مي دهد .
عده اي به دام مواد مخدر ، عده اي بدنبال جان كندن و صورت را به سيلي سرخ نگه داشتن ، عده اي بدنبال باز كردن عقده هاي جنسي شخصييتي و رواني سركوفت مانده تا قبل از ورود به دانشگاه ، همه اينگونه گرفتار و سردر گم .
تاسف انگيز است وقتي خبرنگار به دانشجويي ميگويد : هرچه مي خواهد دل تنگت بگو
ودر جواب پاسخ مي شنود : من از ماشين شما خوشم امده بدهيد يك دور بزنم .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home